نوشته شده توسط : پناهی نیا
 
 
 

مصاحبه اختصاصی با ادریس بابر شاعر و نویسنده پاکستانی درباره شعر و ادبیات امروز پاکستان

 

فرهنگ اسلامی: خوشحال می شویم خودتان را برای مخاطبین ما معرفی بفرمایید.

ادریس بابر: در گجرانوالا (ایالت پنجاب پاکستان) متولد شدم. بیشتر مقاطع تحصیلی ام را در لاهور گذراندم. در اروپا زندگی میکنم. مهندس برق هستم و شاعر. اگر قرار باشد همه سرگزشتم را همین الان برایتان بگویم، در شعرهایم چه چیزی برای گفتن خواهم داشت؟

فرهنگ اسلامی: بله. این حرف هم درست است. بفرمایید که چه شد که به شعر روی آوردید و از چه زمانی؟

ادریس بابر: چیزی که مرا بیشتر تحت تأثیر قرار داده است، داستان بوده است. در انگلیسی یک سری کتاب های کلاسیکی بوده که از پدربزرگ لایق به نوه پسری کودن به ارث رسیدند.حالا بماند که چقدر فهمیدمشان، اما این داستان هایی که در مورد زمین ها و زمان های غریب بودند را در حالت سحر زدگی چند و چندین بار مطالعه کردم. یک شاعر چه می دانست که اینها داستانند و در بازار ادبیات بیشتر همین ها مشتری دارند و در همه جا تمامی مردم طالب اینها هستند، وگرنه من هم فروشنده همین کالای گرانبها می شدم. مطالعه کافی هم از اساطیر دینی داشته ام و عمری را در حال قهر و آشتی با آنها به سر برده ام. در زمان مدرسه از هزار و یک شب بگیر تا طلسم هوشربا به دستم رسیدند. پس از آن از داستان های نسیم حجازی و عنایت الله خان و سپس کمی پیشرفت کرده به ابن صفی و اشتیاق احمد رسیدم. در آخر هم از نذیر احمد و شرر پیش رفته تا به آزاد و فرحت الله بیگ رسیدیم در حقیقت در به درو آواره گشتم. حتما همین دربه دری بود که در سالهای بعد در زندگی من نیز راه پیدا کرد.

و این بود دورانِ عیش قبل کالج.

فرهنگ اسلامی: لابد پس از اینهمه در بدری می دانید که شعر خوب چیست به نظر شما؟

ادریس بابر: این پرسش بسیار خوبی است. انگار شاگرد کودنی سر امتحان ناگاه به پرسشی برخورد کرده باشد که پاسخ آن را در جوراب خود از قبل پنهان دارد. باید پاسخ را از جوراب خود در بیارود، بنظر من شعر خوب شعری است که به درد چیزی بخورد.

فرهنگ اسلامی: بنابراین خلاقیت شاعرانه را چگونه تعریف میکنید؟

ادریس بابر: این پرسش بسیار تکراری است. یک بار خواستم من هم در این مورد چیزی بگویم، اما با خود گفتم: آیا بیان خلاقیت، عمل غیر خلاقانه ای نیست؟ باشد، فعلا از این پرسش میگذریم. اگر شعری به خاطرم آمد، می نویسم. اگرهم نیامد که هیچ خلاقیّت در تولّد شعر است.

فرهنگ اسلامی: برای شعرگفتن و شعر خوب گفتن، چه لوازمی را لازم می دانید؛ استعداد طبیعی یا مهارت و فن؟

ادریس بابر: ایکاش در پاسخ سوال قبلی مانند جون ایلیاء عجولانه عمل نکرده بودم و مثل منیر نیازی کمی درنگ می کردم. حالا ماندم چه بگویم؟ حیف که مانند شاعران شعر آزاد نمی توانم پاسخی را که می شود در یک یا دو سطر گفت، در همین مقدار صفحات و به راحتی تمام عرض کنم. اینجا به جایی من اگر یک داستان نویسی زیرک و دانایی بود، می توانست بر مساحت یک خانه شصت متری یک، پاساژ هفت طبقه بسازد. شعر مشکلش همین است که از حرف اضافی پرهیز میکند، یا شاید هم این از خوبی شعر است.

فرهنگ اسلامی: در نویسندگی، به نوشتن برای کدام صنف علاقه مندید؟

ادریس بابر: به فیلم.

فرهنگ اسلامی: شاعر و ادیب مورد علاقه شما کیست؟

ادریس بابر: هیچکس.

فرهنگ اسلامی: شعر وقت و توجه زیادی از شاعر می خواهد و در این راه شاعر باید از خیلی چیزها در زندگی بگذرد و ایثار کند. شما چه چیزی یا چیزهایی را از دست دادید؟

ادریس بابر: در واقع برای یک شاعر شعر جای زندگی و زندگی جای شعر را پر میکند. این کار می تواند به همراه زیان و ضرر باشد، زیان و ضرر دل و دنیا. در روزگاری که پر است از جاذبه های قلابی، درویش های جعلی و صوفی های کاسب، حالا یک شاعر چه میتواند بگوید؟ و چگونه می تواند سکوت کند؟ البته در لابلای این فصل های سرد و تلخ و هدر رفته میتوان اندکی میوه شیرین نیز پیدا کند. لحظاتی را هم می توان به دست آورد که در آن از دستِ غرور “همه دانی” به “هیچ دانی” پناه برد. حالا شما به این “زیان و ضرر” بگویید یا هرچیزی دیگر. اما شاید این تعبیر درستی نیست. بعضی وقتها باید پوستت را برعکس بپوشی یعنی: نگو که بشناسندت!

فرهنگ اسلامی: حس شاعرانه چیست و شما آن را چگونه تعبیر و توصیف می کنید؟

ادریس بابر: حس شاعرانه چیز خوبی است، و یا بهتر است بگویم حس شاعرانه هم چه چیزی خوبی است! هر یکی از مخاطبین شما مفهومی از شعر شما را به شما عرضه می کند و راه خود را پیش می گیرد.حس شاعرانه، الهام، لهجه و سبک و غیره، در میان این همه اصطلاحات، چیزی که من دوستش دارم، آهنگین بودن شعر است که متضاد آن بی نظمی و شلختگی است که نیز در جای خود و به وقت مناسب، طور دیگری آهنگین بودن است. پس چه غزل، چه شعر نو، چه عشره (که بنده آن را خلق و معرفی کرده ام)، چه داستان کوتاه و رمان، همگی یک آهنگ خاص و یک ردِ آهنگِ خاص دارند و در همه اینها هزاران شکل تعاملی میان این دوتاست: طلسم، حقیقیت، گاه پنهانی و گاه آشکار! هر بیت، هر سطر و هر واژه داستانی دارد، هم گفته و هم نگفته!

فرهنگ اسلامی: در این عصر تکنولوژی شاعر چه نقشی را ایفا می کند و شعرش چگونه سودمند است یا نیست؟

ادریس بابر: تکنولوژی دنیا را دگرگون کرده است، اما دلها را نه. نتیجه این فرض کنید شما بیتی را با موضوع “ساعت” در فیسبوک به اشتراک بگذارد، تا یک ساعت بعد چند و چندین بیت با همان موضوع سر از هر گوشه و کنار در میاورند.

فرهنگ اسلامی: در مورد شعر جوان نظر شما چیست؟ آیا این شعر جایگاهی دارد؟

ادریس بابر: بله کاملا همینطور است. گذشتگان هم جایگاهی داشتند، امروزی ها هم دارند و آیندگان نیز خواهند داشت. اما تنها داشتن جایگاه کافی نیست، این فقط آغاز راه است. هرآنجه هست، دارد به “بود” تبدیل می شود. پس شاعر معاصر باید با “بودها” خدا حافظی کند و به استقبال آینده برود. نسل تازه برای این که بتواند نفس تازه ای بکشد و شعر سرشار از زندگی بسراید، نیاز به فضای مناسب دارد.

فرهنگ اسلامی: فضای موجود ادبی را شما چگونه ارزیابی می کنید؟

ادریس بابر: این پرسش به نحوه مربوط به سوال قبلی است، بنا بر این باید پاسخ آن را نیز طور دیگر داد. در این شکی نیست که ما می توانیم بگوییم که هر هنرمند و شاعر فضای شعریش را خودش معین می کند و مدام با فضای ادبی مخصوص به خود دارد زندگی می کند و آن را همراه خود حمل می کند، اما این سهل بودن از همان نوع است که در مورد آن اسد الله خان غالب گفته بود که “سهل” بودن از بسکه دشوار است، آدمی نمی تواند انسان باشد.یکی از دشواری ها این است که ادبیات و زندگی همانطور می تواند به هم پیوسته یا از هم گسسته باشند که فرد و اجتماع. مستزاد بر آن این است که یک هنرمند در یک بار زندگی خود مگر می تواند چند تا زندگی بگذراند و یک بازیگر بر روی صحنه مگر چند تا نقش می تواند بازی کند و استعداد آن را دارد؟ از کجا معلوم من مانند آن تماشاچی باشم که فیلمی را که تماشا می کند، نقش اول آن را در فیلم خودش بازی کرده باشد و اینک در تاریکی سینما نشسته و در چشمان درخشان تماشاچیان دنبال سایه و پرتوی از خود می گردد.

فرهنگ اسلامی: بهرحال حضور در میان تماشاچیان خود فضای خاصی است به همین دلیل جلسات شعرخوانی برگزار می شود بنظر شما جلسات شعر باعث رشد و ارتقای شعر می شوند یا باعث افول آن؟

ادریس بابر: جلسات شعر مفید است. ولی زمانی که همین جلسات شعر، برای پروراندن متشاعران باشند، آف ساید محسوب می شوند. امروزه بیشتر از جلسات شعر رسمی، برنامه های مشاعره و بیشتر از مجله های ادبی، رسانه های اجتماعی است که در نشر شعر و گروه های شعری فعالیت دارند که هرنوع جنس در این بازار فراهم است. از طرفی دسترسی به شعر بسیار آسان شده است، و از آن طرف هم به اسم توارد، امکان سرقت ادبی بیداد میکند.

فرهنگ اسلامی: مجله های ادبی و فرهنگی چه نقشی را در پیشبرد شعر ایفا می کنند و در عصر رسانه های اجتماعی چه جایگاهی دارند؟

ادریس بابر: خدماتی که مجله های ادبی داشته اند، اهمیت تاریخی دارند. امروزه مانند کتاب های ادبی، مجلات ادبی نیز با چالش هایی روبرو هستند، اما به جای اینکه با دنیای جدید دست به گریبان بشوند، این مجله ها به راحتی می توانند، به صورت آنلاین منتشر بشوند. برخی ها حتی سعی هم کردند این کار را انجام بدهند، اما پشتِ کار نداشتند و پشتِ کار در اینگونه موارد بسیار ضروری است؛ آن وفاداری و استواری که نه تنها سهم مجله های قدیمی و مدیران آنها، بلکه سهم کسانی که در آن مجلات می نوشتند و کسانی که آن را مطالعه می کرد نیز بوده است. ولی حالا این روایت استوار از یک سو مورد حملات روابط شخصی قرار گرفته اند و از سوی دیگر سرقت ادبی!

از طرفی هم می بینیم که پایان گروه های ادبی بدتر و عبرت انگیزتر از مجلات ادبی بودند. مانند دیگر ادارات باقی و فانی جامعه، ادبیات نیز باید وارد مراحل جدید شود.

فرهنگ اسلامی: بنظر شما موضوعات اصلی و مهم زمان ما کدام هستند؟

ادریس بابر: با گذر زمان موضوعات و اهمیت آنها تغییر می کنند. نحوه پراختن به هر موضوعی نیز به اندازه خود آن موضوع مهم است. گاهی هنر در این است که مضمون اگر گل باشد، از آن بتوان با صدها رنگ یاد کرد و تکنولوژی جدید با خود امکانات و تهدیدها هر دو را آورده است. در کنار موضوعاتی مانند آزادی، امنیت، برابری و عشق و محبت که جزء آرمان های دیرینه بشریت بوده اند، امیدهای تازه تری را نیز به ارمغان آورده است. بعضی حرفها را شما می توانید از یک تریبون بزنید، اما از تریبون دیگری خیر. برخی از موضوعات در جایی ممکن است معمول روزانه باشند، اما در جای دیگری باعث اعدام شما بشود. ما می دانیم که در این عصر وای فای و اینترنت پرسرعت چگونه برخی از مسائل اصلی را با جعل تاریخ دگرگون کرده و در آن واحد کوه را با بستن چشمها ناپدید می کنند. در این عصر مصرف فوق العاده (Super Consumer Age) می توان فرهنگ را اجاره کرد یا بعنوان قرض به کسی داد، می توان صداقت را شارژ کرد ویا دروغ شارژ کرد. من فکر میکنم همین جنگ و امنیت، اتفاقات شگفت، تضادهای محض، سانسور خودساخته، انگیزه های ضد پیشرفت و استعمار پسا استعمار است که افق های موضوعات جدید و موضوعات افق های تازه را مشخص خواهد کرد.

فرهنگ اسلامی: عشره چیست؟ چه شد که به فکر خلق و معرفی عشره افتادید؟ آیا این صنف شعری مخالفت هایی هم به همراه داشته است؟

ادریس بابر: آغاز “عشره” چند سال پیش در همان شب و روز بود که در تمام دنیا، بخصوص در کشور خودمان تغییر جدیدی در حال رخ دادن بود. اوضاع هم موافق و پر از امیدواری بود و هم مایوس کننده. نسل جدید، خواب دنیای جدیدی را می دید و از طرفی هم سعی داشتند بنیادهای آن را که ریشه در زمینه های چندین هزار ساله داشتند، نیز از میان بردارند. این اتفاق در هر دو سوی این خطی که از خون کشیده شده بود که نتیجه تقسیم نابرابر رودخانه ها، رشته کوه ها، مزارع و جنگل ها رخ داده بود و مجازات آن را دو میلیارد انسان به شکل های مختلف از جمله گسترش سلاح، جنگ های نرم و سخت، نابودی محیط، کمبود شدید آب، فساد سیاسی، نابرابری در سطح جامعه، بهره برداری اقتصادی، الغرض بلاهای گوناگونی دیدند و هنوز هم به این زجر مبتلا هستند، بدون کمترین ابراز ناراحتی. من این هم میهنان عزیزم را که می دیدم، به نظرم آنها “افراد ناکجا آباد” می آمدند. تا جایی که من می توانستم نگاه کنم، می دیدم که این نسل تازه که بیشتر ناراحت و سردرگرم بودند، به همان سمت و سویی می رفتند که درمیان رجعت و ارتقاء از بین بروند. این کیفیت همان کیفیت داستان “توبه تیک سینگ” (داستان معروف سعادت حسن منتو) بود که انسان نمی داند باید در نیتجه قاه قاه بخندد یا زار زار بگرید، جایی که انسان خود را بعنوان یک شخصیت مضحک تراژیدی تماشا می کند. از طرفی هم این یک کیفیت داستانی نبود، که کاملا حقیقی بود. در ابتداء خواستم از لیمرک (Limerick) (صنف شعر انگلیسی) استفاده کنم، اما از محدودیت های آن خسته شده و تعداد آن را از پنج مصراع به ده مصراع گسترش داده و بقیه قیید ها از جمله وزن، بحر، ردیف، قافیه و غیره را برداشتم. حالا این جنگ جهانی اول میان غزل و شعر نو باشد یا جنگ جهانی دوم میان شعر نو و شعر سپید، “عشره” کاری به کاری هیچیک از آنها نداشت و راه خود راه پیش گرفت. بنا براین “عشره” تنها صنف شعری غیر تکفیری زبان اردو گردید.

عشره از سویی دچار نقد داستانک های روزنامه ای شد که سعی بر این داشته است که منفعت بازرگانی این داستانک ها را به ارزش ادبی تبدیل کنند و بنا بر این از داستانک حمایت و پشتیبانی کرده است. از طرفی هم دوستانی که سعی بر این داشتند که کاه را به کوهی تبدیل کنند، کنار همدیگر به این خوش خیالی دامن زدند و هم دیگران را به سوی آن سوق دادند که در زبان اردو از آنجا که نمونه “داستانک” قبل از این وجود نداشته است، و چونکه بیشتر محتوای این داستان جدید (داستانک) شدیدا مشتمل بر همنوایی یا بازگشت بوده است، از این جهت با چاپلوسی این صنف را نیز یک انقلاب ادبی اعلام کنند. از طرفی هم چونکه “عشره” به جای پوشاندن زخم، قابلیت نشتر زدن به زخم ناسور را داشت، پس لازم دیده شد که بر آن هرگونه اعتراض را روا بدارند؛ حالا اکثریت محروم داخل کشور با ذهن های رجعتی و عقب مانده باشند یا اقلیت مرفه خارج از کشور با فاشیسم پنهان، هر دو گروه نمی خواستند که چیز حقیری مانند شعر که آن را هر دو گروه برای تفنن طبع خود استفاده می کردند، بیاید و سعی در عوض کردن اذهان جامعه بکند، یا برای بیداری در جامعه سهیم باشد. کسانی که به شخصی بودجه می دهند و کسانی که از جایی بودجه تهیه می کنند، قطعا نمی توانستند تحمل کنند که شاعری بیاید و پرده از اسرار دستورکار ظالمانۀ آنها که در جای دیگری همان را بطور تبلیغات مظلومانه ای جلوه می دهند و اینگونه ترکیب موفقیت آمیزی را به وجود می آورند، بردارد. آن حقیقتی که در داستان کوتاه زیر بار نمادها و در شعر مرده و دفن شده بود، هنگامی که در “عشره” به طور جدید و متنوعی از نو آشکار شد، سعی کردند از آن صرف نظر کنند، آن را نابود کنند و به اجبار آن را فروخته و از آن سود مالی ببرند که سعی بی حاصلی بوده ولی هنوز همچنان ادامه دارد. کسانی که از داخل دارند کشور را می فروشند و از خارج در بارۀ پیشرفت صحبت می کنند، نیز کاروکاسبی خود را در خطر دیدند. توطئه ای بسیار نظام مند علیه عشره آغاز گردید؛ خواستند در داغی انتخابات مرد شجاعی بیاید و شاعر را از بین ببرد همگی علیه آن فریاد زدند.

فرهنگ اسلامی: و مرثیه نگاری، در مورد مرثیه نگاری چه نظری دارید؟

ادریس بابر: در این شکی نیست که مرثیه نگاری سرمایه ای است برای ادبیات کلاسیک ما، اما همان بلایی که حدود یک چهارم قرن پیش با رد کردن اقبالِ مؤمن بر سرِ رباعی آمد، همان بلا بعد از مردود دانستن جوش ملیح آبادی بر سرِ مرثیه سرایی نیز آمد. اگر هم استکان نشسکست، چایی در آن سرد شد. بزرگانی که به سمتِ شعر اسلامی دعوت می کردند، دیگر از میان ما رفته اند. حالا باید ببینیم باقیات صالحات آنها چه کار می کنند.

فرهنگ اسلامی: از اینکه وقتتان را در اختیار ما گذاشتید، بسیار سپاسگزاریم.

منبع

 



:: موضوعات مرتبط: تور مشهد , تور کیش , تور انتالیا , تور دبی , تور چین , تور هند , تور ارمنستان , تور کوش اداسی , تور مالزی , تور قشم , تور تایلند , ,
:: برچسب‌ها: مصاحبه اختصاصی , ادریس بابر , شاعر , نویسنده پاکستانی , درباره , شعر , ادبیات , پاکستان ,
:: بازدید از این مطلب : 283
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 24 ارديبهشت 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : پناهی نیا
 
 
 

اعظم سعادتمند: غزل زبان فطرت من است

 

اشاره: اعظم سعادتمند متولد قم و اهل قم و ساکن شهر قم است. او تحصیلات را دوره دبیرستان را در رشته ریاضی فیزیک طی کرده و در، دانشگاه دوره کارشناسی فیزیک خوانده است و سپس به خاطر علاقه‌ای که به ادبیات عرفانی داشت، در رشته تصوف و عرفان اسلامی تحصیل کرد و موفق به کسب درجه کارشناسی ارشد در تصوف و عرفان اسلامی شد. او سال‌ها است که که دبیر آموزش و پرورش است در شهر قم زندگی می کند.

 

فرهنگِ اسلامی: شما هم در فیزیک و هم در عرفان تحصیل و تحقیق کرده اید

اعظم سعادتمند: در مورد علاقه به شعر باید عرض کنم که ما بطور خانوادگی به ادبیات علاقه داشته ایم. پدرم خیلی علاقه داشتند به ادبیات. ما از بچگی کتاب شاهنامه و رباعیات خیام را در خانه‌مان داشتیم. همیشه شعرهای شعر ای پارسی گوی را می‌خواندم. همیشه با شعر سروکار ما وشعر هست. خواهرها و برادرها هم همینطور هستند. ما همه به شدت به ادبیات علی الخصوص به شعر علاقه داریم. دو نفر از خواهرهای دیگر من هم شعر می‌گویند. حالا شاید خیلی جدی آن را دنبال نکنند. یعنی این علاقه و استعداد در خانواده‌ی ما وجود دارد. اینکه کمی تغییر داده بودم و یک سری از کلماتش را جابه‌جا کرده بودم و فکر می‌کردم حالا این شعر خودم هست. بعد از آن هم شعر می‌گفتم ولی خیلی به طور جدی نبود. داشت. پولی برایم جدّی نبود که فکر کنم شاعر بشوم، یا اینکه به من بگویند: “تو شاعری!” نه به این شکل نبود. هدف من این بود که دانشگاه بروم و در همان درسی که می‌خوانم، پیشرفت بکنم، ولی بعد از دانشگاه که مشغول به تدریس شده و معلم شدم، همیشه احساس می‌کردم یک چیزی در وجودِ من کم است، یک قسمتی در زندگی‌ام کم است که باید باشد و من به آن بی‌توجهی کرده‌ام. احساس می‌کردم به قسمت‌هایی از روحم بی‌توجه‌ام که بعد یکی از دوستان گفتند که: “شما که اینقدر به شعر علاقه دارید که رفتم آنقدر جذب جو انجمنِ شعر قم شدم، اینقدر جوِ خوبی بود، اینقدر شاعرانِ خوبی آنجا رفت و آمد داشتند و آدم آنجا اینقدر شعرهای خوب می‌شنید که من فکر می‌کنم اگر کسی شاعر هم نبود و در آن انجمن می‌رفت، حتما از آنجا شاعر بیرون می‌آمد. شاید برای من هم چنین اتفاقی افتاد. من دفعه‌ی اول که رفتم، آنقدر شعرِ خوب شنیدم که هنوز یادم هست کلاس نقدِ شعر بود که توسط آقای لیله‌سپیدوار بودند، یا نو یا چند بیت موزون. ولی من آنقدر جذبِ فضای نکرده بودم!” خیلی تشویق شدم. من فکر می‌کنم آن برخورد اولیه که دوستان شاعر من در انجمن شعر قم با من داشتند، خیلی تعیین‌کننده بود. یعنی من که کسی بودم که با هیچکس آشنایی نداشتم و ذاتا هم آدم خجالتی هستم و خیلی نمی‌توانم در اولین برخورد با آدم‌ها ارتباط گرم و صمیمی برقرار کنم، ولی اینقدر برخورد آنها خوب بود که من احساس کردم که من می‌توانم من هم می‌توانم شعر بگویم و شاعر بشوم. از آنجا بود که این کلاس‌ها را ادامه دادم و همچنان دارم این راه را طی می‌کنم و می‌خواهم که ادامه‌اش بدهم.

* اعظم سعادتمند در سه حوزه فیزیک، عرفان و شعر کار کرده است.
* اعظم سعادتمند: پیش از روی آوردن به شعر همیشه احساس می کردم چیزی در وجود من کم است.
* در انجمن شعر * سه مجموعه شعر گنجشک های پائیز، باران پس از برف و لیلی آذراز اعظم سعادتمند منتشر شده اند.

 

در مورد اولین شعر حالا در واقع خیلی یادم نمانده‌ است ولی عرض کردم که اولین شعری که گفتم را با توجه به یکی از شعر‌های کتاب فارسی بود که آقای مصطفی رحماندوست گفته‌اند که در بود را زمان رحلت امام خمینی گفتم. یک شعر گفته بودم که بیشتر شعر نو بود و این اولین شعری بود که همه ‌چیزش کامل از فکر خودم بود.

 

فرهنگِ اسلامی: آیا تا الآن از شما مجموعه شعری هم چاپ شده است؟ چند تا و با چه اسم‌هایی؟

اعظم سعادتمند: بله، سه‌ مجموعه شعر از من چاپ شده‌اند که اولین مجموعه شعرم “گنجشک‎های پاییز” نام دارد که آن را انتشارات فصل پنجم اولین بار منتشر کرد، و الان قرار است چاپ دومش با یک مقدار تغییرات، توسط انتشارات دیگری منتشر بشود که خودم نیز منتظر هستم که چاپ دومش‌ در بیاید. گنجشک‌های پاییز، شعر‌های دهه ۸۰ من هستند. یعنی همان سال ۸۲ که من به صورت جدی وارد فضای شعر شدم و احساس کردم هر کس که این مجموعه را خونده بود، خیلی مشوق من شد. حالا آنهایی که خواندند، من نمی‌گویم تعداد زیادی خواندند، همان تعداد که مجموعه را خواندند خیلی به آن لطف داشتند، خیلی تشویق‌هاشان موثر بود برای من، خیلی به من انگیزه داد. و هنوز این اثری مجموعه‌ای آن که من اگر بخوام حس بگیرم، احساس کنم دلم میخواهد شعر بگویم، “گنجشک‌های پاییز” را می‌خوانم. یک سری احساسات خیلی خاصی را در “گنجشک های پاییز” تجربه کردم که هنوز که هنوز است برای من هیجان انگیز هستند و هنوز که هنوز است به من انرژی می‌دهند، یک طوفانی در من ایجاد می‌کند که وقتی که این مجموعه را خودم میخوانم دلم میخواهد شعر بگویم. مجموعه‌ دوم من “باران پس از برف” بود که مشتمل بر شعرهای سال ۹۰ تا ۹۴ من ببینید من اعتقاد دارم که هر مجموعه شعری برآیندِ یک دوره خاصی از زندگی است. “گنجشک‌های پاییز” برایند دوره خاصی از زندگی من بود و “باران پس از برف” هم همینطور. شاید برآیندِ دوره‌ای بود که من آرامش خیلی خاصی را تجربه می‌کردم و عاشقانه هایش عاشقانه‌های خاصی بود. به نظرِ خودم فضای این کتاب خیلی متفاوت است. نه تنها متفاوت از “گنجشک‌های پاییز” که متفاوت از خیلی عاشقانه‌هایی که تا آن زمان خودم داشته باشم عاشقانه‌هایی که حالا خیلی دوست دارم و البته یک جورِ دیگر. یعنی هر کدام از مجموعه‌های شعرم را به نوعِ منحصر به فرد دوست دارم. شاید چون هرکدام یبه نحوی زندگی‌نامه‌ یک دوره خاصی از زندگی من هست.

* هر شاعری باید زبان فطری خودش را کشف کند.
* مدح ائمه و معصومین بخشی از شعر متعهد و آئین مند هست ولی تمام آن نیست.
* شاعر می کوشد تا جهان زیباتر شود.
* کسی که مقاماتی را در عرفان کسب کرده باشد می تواند شعر عرفانی بگوید.

 

فرهنگِ اسلامی: آیا علاوه بر شعر، دیگر رشته‌های ادبیات را هم امتحان کرده‌اید؟

اعظم سعادتمند: من به طور تخصصی غزل می‌گویم یعنی طوری که غزل من را سیراب می‌کند، طوری که غزل احساس من را درگیر می‌کند، آنقدر که غزل شوق نوشتن به من می‌دهد و طوری که غزل به ولی قالبِ سپید را هم دوست دارم. اما در باره

 

فرهنگِ اسلامی: از کلاسیک، نو و سپید بیشتر به کدام نوع شعر تمایل دارید؟ نظرتان در باره بقیه قالب‌ها چیست؟

اعظم سعادتمند: من غزل را دوست دارم. غزل برای من یک موهبت  الهی است و قابل توصیف نیست واقعا. خیلی به من انرژی می‌دهد. اگر من هزارتا شعر خوب در قالب‌های دیگر بخوانم، وقتیکه یک غزلِ خوب می‌خوانم، یک انرژی دیگر می‌گیرم. حالا برای من این طور بوده است. انگار روح و فطرتِ من غزل است و در غزل بهتر می‌توانم احساس خودم را نمایان بکنم و بهتر می‌توانم خودم را نشان بدهم و بهتر می‌توانم حرفهایم را بزنم. در مورد بقیه قالب‌‌ها عرض کنم که من کلا شعر دوست دارم. حالا این که گفتم غزل، بخاطر این بوده است که غزل زبان فطری من است. هرکسی

 

فرهنگِ اسلامی: نظرتان در باره شعر آیینی چیست؟ شعر آیینی چه موضوعاتی را شامل می‌شود؟

اعظم سعادتمند: ببینید امروزه شاید در مورد شعر آیینی خیلی‌ها فکر می‌کنند که شعرآیینی حتماً در مدح یا برای عزاداری یکی از ائمه باشد یا فضائل یکی از ائمه و بزرگان نه، خیلی شرایطش گسترده‌تر است و آنچه در ذهنِ من هست این هست که اکثرِ اشعاری که ما در ادبیات فارسی داریم می‌توانند شعرِ آیینی باشند. به هر حال ببینید اکثر کسانی هم که که در ادبیات هستند و چه داستان می‌نویسند و چه شعر میگویند، دغدغه‌های انسانی دارند، دغدغه‌های اخلاقی دارند. خیلی کم پیش میاید که یک بخواهد قلم بزند در راه اینکه بخواهد مثلا ترویج بی اخلاقی بکند. من فکر می‌کنم که واقعا اکثر کسانی که دارند شعر میگویندو داستان می‌نویسند، واقعا احساس می‌کنند که یک چیزی انسانی و فطری در وجودشان هست که باید آن را به جهان عرضه بکنند، به خاطر اینکه جهان زیباتر بشود و همه اینها در حقیقت یک آثار آیینی است. پس

* اختناق حاکم در عصر اموی و عباسی سبب شد تا در مورد بعضی از معصومین (ع) اطلاعات کمتر و آثار هنری کمتری داشته باشیم.
* ما در شعر متعهد و آئینی کمی ظاهر بین شده ایم.
* پس از پیروزی انقلاب اسلامی زنان شاعر * در شعر جنسیّت چندان موضوعیت ندارد. شعر زبان انسانیت است.

 

فرهنگِ اسلامی: بنابر این منظر تشعار مولوی، حافظ و سعدی تماماً اشعار آئینی هستند شما از محضر کدام اساتید بهره‌مند بوده‌اید و در چه حد؟

اعظم سعادتمند: در تجربه انجمنِ شعر قم، بهره من از آقای لیله کوهی خیلی کم بود. فکر می‌کنم یکی دو جلسه آقای لیله‌کوهی در ابتدا بودند. بعد فکر می‌کنم آقای سید مهدی حسینی بودند در انجمن، یعنی چند ماهی ایشان بودند و من سرِ کلاسهای ایشان می‌رفتم که در آن ابتدای کار کلاس‌های ایشان خیلی خیلی دست من را گرفت. بعد از ایشان آقای هدایتی آمدند و مسئول انجمنِ شعر شدند برای چندین سال و ما سر کلاس‌های آقای هدایتی می‌رفتیم. می‌توانم بگویم که من خیلی چیزها از ایشان یاد گرفتم؛ اینکه غزلِ خوب چیست؟ چطور باید شعر گفت؟ و چطور و چگونه به شعر باید نگاه کرد؟ همه این ها را مدیون کلاس‌های آقای هدایتی هستم. گاه گاهی هم استاد مجاهدی می‌آمدند انجمن. یکی دو بار من پیشِ ایشان شعر خواندم. آن تشویق‌هایی که ایشان کردند در همان موارد خیلی محدود، خیلی برایم راهنما بوده و به من خیلی امید و انگیزه داد. ولی بعد از آن حالا چند سالی هست که سرِ کلاسِ استادِ خاصی نرفتم. ولی من فکر می‌کنم،

فرهنگِ اسلامی: چرا ما آنقدری که باید و شاید روی شعر توحیدی تمرکز نداریم؟

خانم اعظم سعادتمند: اگر در گذشته ما شعر توحیدی داشته‌ایم، دلیلش این بوده است که واقعا شاعرانِ ما عارف می‌شدند. یعنی یک مقاماتی را درک می‌کردند و به یک سر کشف و شهودی می‌‎رسیدند و آن وقت خواه  و ناخواه شعرِ توحیدی هم می‌گفتند ولی من نمی‌دانم در میانِ شاعرانِ امروز کسی هست که مقاماتی را در عرفان کسب کرده باشد و کشف و شهودی داشته باشد یا نه؟ منظور من این است که برای این هدف شما واقعا باید کار کرده باشید و واقعا باید به خدا نزدیک شده باشید و یک سری مراحل را در ایمان طی کرده باشید که بتوانید شعر توحیدی بگویید. وگرنه اینکه من بنشینم و بگویم که “من می‌خواهم شعرِ توحیدی بگویم”، اینطور نمیشود و در نتیجه اگر یک شعرِ توحیدی مثل مثنوی مولوی  خلق می‌شود، نتیجه مراحلی است که شاعر طی کرده است و نکته‌ی دیگر این که بعد از انقلاب شعرِ متعهد و  آیینی رونق پیدا کرد و منظور من از شعرِ آیینی آن بخش شعرهای هستند که در مدح یا منقبتِ ائمه (ع) باشند. این نوع شعرها به‌هرحال یک رنگ و بوی تازه‌ای پیدا کرد. شاید به شاعر اصلا فقیه بوده است، آیت الله بوده است و عارف بوده است واقعا. شاید الآن هم داشته باشیم چنین شاعرانی ولی اکثر شاعران اینطور نیستند.

 

فرهنگِ اسلامی: دلیل اینکه در شعر امروز، در باره برخی از ائمه معصومین (ع) شعر کمتر سروده شده است، چیست؟ و چه راه‌ حلی را برای رفع این نقیصه توصیه می‌کنید؟

اعظم سعادتمند: اینکه در موردِ بعضی از ائمه (ع) کمتر شعر سروده شده، شاید به خاطر این است که در موردِ این ائمه (ع) اطلاعات تاریخی کمتر در دست داریم. مثلا در موردِ امام علی (ع)، ما تاریخ کامل حکومتِ ایشان را و قبل از حکومتِ ایشان را داریم و جزئیاتِ زیادی در این باره در تاریخ آمده است، ولی در موردِ بعضی از ائمه (ع) به خاطر آن خفقانی که در عصر آنان بر جامعه حاکم بوده است – چه در دوران بنی امیه و چه در دوران بنی عباس – اطلاعاتی کمی به دستِ ما رسیده است. دیگر اینکه این نقیصه  واقعا به دلیلِ کم کاری خود ما هم بوده است، یعنی ما متوجه نبودیم که چهارده معصوم (ع) نورِ واحدند و همه پرچمداران آزادی و عدالتند و باید برای همه اینها شعر بگوییم. به عبارت دیگر این به خاطر غفلتِ ما شعرا هم بوده است. و شاید یکی از دلایلش این باشد. منظورم این است که در شعرِ آیینی ما کم کاری شده است. مثلا اگر ما بخواهیم برای یکی از ائمه (ع) شعر بگوییم، اول می‌خواهیم نگاه کنیم به صحن و سرای ایشان، به گلدسته و گنبدِ ایشان. ولی اگر ما کمی نگاه‌مان را تغییر بدهیم و احادیث و ادعیه‌ای که از آن معصوم (ع) به‌ جا مانده، را بخوانیم، این ضعف جبران می‌شود. یعنی آن ضعفِ اطلاعاتِ تاریخی که از آن زمان‌ها وجود داشته، از این طریق جبران خواهد شد. اگر من ادعیه و احادیث را بخوانم و بتوانم شعرهای آیینی خوبی در مورد ائمه‌ای که در موردشان کمتر شعر گفته شده‌اند، بگویم به وظیفه خود عمل کرده ام. پس عرض کردم که ضعفِ بزرگِ این کار به خودِ ما برمی‌گردد که ما تا حدودی ظاهربین شده‌ایم. من فکر می‌کنم این قابل جبران بوده و هنوز فرصت هست که ما این نقیصه در سالهای اخیر حرکت‌های خوبی اتفاق افتاده است که در موردِ ائمه‌ای که کمتر شعر گفته شده است، یک سری از شاعران معاصر دغدغه‌ی این کار را دارند و دارند در این زمینه شعر می‌گویند. پس ما نیاز به مطالعه‌ داریم. مثلا از امام هادی (ع)، زیارت جامع کبیره و زیارت غدیریه به یادگار مانده‌اند. ما باید یک دور صحیفه‌ی سجادیه‌ی امام سجاد (ع) را بخوانیم – من خودم را دارم می‌گویم – و وقتی ما این ادعیه را بخوانیم، مطمئنا

* نمی توانیم بگوئیم یک زن حتماً باید شعر زنانه بگوید.
* شاعران در ابتدای کار باید در کلاس های نقد شعر شرکت کنند و شعر خود را به نقد بگذارند.
* شاعر نباید مغرور شود و از نقد شعر خود را بی نیاز بداند.
* مرید و مرادی در شعر پدیده خوبی نیست.

 

فرهنگِ اسلامی: در باره شعرِ بانوان در گذشته و امروز نظرتان چیست؟ و چه کسانی را شاعران موفق زن می‌دانید؟

اعظم سعادتمند: من اعتقاد دارم که ما شاعرانِ خوبِ زن همیشه داشتیم اما در گذشته به دلیل اینکه شاعران زن نمی‌توانستند رفت و آمد داشته باشند یا حتی از حقِ سواد محروم بودند، نامی از آنها نمانده است. همه می‌دانیم که در گذشته شاعرانِ بزرگ و شاعرانی که نامشان ماندگار شدند، اکثرا شاعرانی بودند که به نحوی با دربار مرتبط بودند. یا مثلا شاعرانِ مرد سواد داشتند، شعرهایشان را می‌نوشتند و شعرشان می‎ماند، ولی زن‌ها از نعمتِ سواد بی‌بهره بودند و سواد را برای زن چیزِ خوبی نمی‌دانستند، حتی برخی از شاعرانِ ما اعتقاد داشتند که زن نباید سواد داشته باشد و این را برای زن مضر می‌دانستند. من اعتقاد دارم که ما زنانِ شاعر هم داشتیم که شعر هم می‌گفتند ولی چون اشعارشان مکتوب نشدند، به دستِ ما نرسیدند. چه بسا همین لالایی‌های که امروز به دستِ ما رسیده‌اند، شاید شعرِ شاعرانِ زن بوده که سینه به سینه منتقل شده و اکنون به دستِ ما رسیده‌اند. اما بعد از اینکه این محدودیت‌ها کنار رفتند، شاعرانِ زن هم فرصتی پیدا کردند که خودشان را نشان بدهند. شما نگاه کنید بعد از انقلاب ما تعدادِ خیلی زیادی از شاعرانِ زن داریم. شاعرانِ زن که خوب هم دارند شعر می‌گویند و به اعتقادِ من – و من این را به عنوان یک مخاطب جدی ادبیات می‌گویم – اگر بخواهیم از م

 

 



:: موضوعات مرتبط: تور مشهد , تور کیش , تور انتالیا , تور دبی , تور ارمنستان , تور کوش اداسی , تور مالزی , تور قشم , تور تایلند , ,
:: برچسب‌ها: شعر , شاعران , مصاحبه , گفتگو , شاعر , فارسی , شعر متعهد , گردشگری حلال , گفت و‌گو , شاعر انقلاب , اعظم سعادتمند , غزل , زبان , فطرت ,
:: بازدید از این مطلب : 276
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 24 ارديبهشت 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : پناهی نیا
 
 
 

وضعیت فلسفه در ایران امروز؟

با حضور آقایان: محمد جواد پیرمرادی- مهدی طاهریان- بهزاد مرتضایی- محمدعلی رمضانی- حسین شیخ الاسلام- علی اصغر فهیمی فر- حسین رویوران- ابراهیم متقی- محمد حسن زورق

 

رمضانی:

بحث فلسفه زیر بنای فکری همه مجموعه های درون مایه و ذات انسان تفکیک پذیر نیست شاید نطقی که در عبارت «انسان حیوان ناطق است» در مکاتب فلسفه آمده داستان دیگری دارد اما ذات فلسفه و ذات تفکر و تعقل و اندیشه و داشتن تحلیل و تفسیر درباره جهان از نوع نگرش فلسفی است که این بزرگواران داشته­اند ولی وقتی می گوییم فلسفه چه وضعیتی دارد خود کلمه فلسفه به خاطر فضایی که ما در جهان امروزی در آن قرار داریم این طور نیست که دارای مفهوم واحدی باشد و تلقی واحدی از آن وجود داشته باشد.ما در آموزه های اسلامی خود مفهوم حکمت را هم داریم که گاهی هم معنا با فلسفه تلقی می شود و گاهی با تفاوت هایی در دارد و اگر هم معنا با هم بگیریم [به خصوص در حوزه فلسفه اسلامی نه مطلق فلسفه] چندان خطا نکرده ایم.اگر بگوییم موضوع بحث ما خود فلسفه است باید تعریف فلسفه را مشخص بکنیم از با غایت، فلسفه اسلامی را تعریف بکنیم فرموده اند این دانشی است که نتیجه بیت مشهور هم هست که می گوید:جهانی است بنشسته در همین حقیقت داشته باشد.یا در تعریفی دیگر علم بحقایق الاشیاء را روشن بکنیم.اگر بخواهیم فراتر نگاه بکنیم علاوه بر چیزهایی که در حوزه حکمت و فلسفه اسلامی گفتیم،نقادی عقل نظری به عنوان یکی از حوزه های قدری گسترش پیدا کرده که شهید مطهری می فرماید اگر بخواهیم برای آن چه که امروزه در دنیا به آن فلسفه می گویند عنوان مشترکی پیدا کنیم عنوان «نه علم» را باید به کار ببریم.یعنی هر چه که علم نیست را در یک جعبه می ریزند و به آن فلسفه می گویند.و معتقدند

پیرمرادی:

همان طور که گفتید را به «روش» هم می شود تعریف کرد، بازهم می توانیم تفکر عقلانی را مبنا قرار دهیم و بر این اساس جلو برویم . در ضمن بحث مشخص می شود که ما به عنوان انسان مسلمان و کسانی که وارث یک پیشینه فلسفی خاص هستیم  متفاوت با فلسفه ای که در غرب در سیصد چهارصد سال اخیر ظهور کرده فکر می کنیم و وقتی می گوییم تفکر عقلانی، تلقی ما با طرف مقابل چه تفاوتی دارد..لذا پیشنهاد می کنم که بر این اساس سوال کنیم که وضعیت فلسفه در ایران امروز چگونه است.

اگر سوال اصلی ما این است که وضعیت فلسفه در ایران امروز چیست، قطعا باید منظورمان از فلسفه روشن باشد و همان طور که می دانیم از فلسفه حتی در جهان اسلام هم تعاریف متعددی در دست است.تعاریف غربی را هم که اضافه بکنیم، با تعاریف بیشتری روبرو می شویم در یونان قدیم سقراط اولین کسی است که واژه فیلسوف را به کار برده و می گوید من فیلاسوفیس هستم یعنی دوستدار معرفت و دانش هستم. عشق به معرفت و دانایی که بارقه ای از عشق به ذات اقدس الهی است، تفلسف به معنایی که ویتگنشتاین گفته،فلسفیدن و این پندار که هر بحثی که صورت می گیرد فلسفه است(تعاریف مختلفی از فلسفه است)و می گویند دغدغه ای که قدما داشته اند و می خواستند به حقیقت و یقین برسند به هرحال در مورد فلسفه این معانی مطرح است و باید یکی از معانی که در عرف جامعه ما بیشتر به اذهان متبادر می شود را مبنا قرار بدهیم.

طاهریان:

در کلیت درست است منتهی یک عنوان متمایزی از فلسفه نیست یک تفکر گاهی عقلانی به عنوان بلغ ما بلغ است حالا می خواهد مخالف یا موافق عقیده ای باشد. این سینا می درک کرده ام. تقسیم بندی در فلسفه غرب داریم و در فلسفه اسلامی هم داریم و

پیرمرادی:

من عقل گرایی نگفتم، گفتم تفکر عقلانی که با عقل گرایی مقداری تفاوت پیدا می کند.

طاهریان:

آن چیزی که من انتظار دارم این نیست که عنوان فلسفه را تفکر عقلانی بگیریم.بلکه منظور من قدری محدود تر و یک فضای خاص تری است.

رمضانی:

تفکر عقلانی را به عنوان تعریف و روش فلسفه مطرح می کنند به نتیجه هم اشاره می کنند و می گویند نوع تفکر عقلانی که نتیجه اش گزاره های ترکیبی پیشین باشد که این جا مقداری بحث تخصصی می شود ولی قید زده می شود و بحث را از ابهام خارج می کند.

مرتضایی:

من بعد از این که از رشته فلسفه فارغ التحصیل شدم با فلسفه به معنی مصطلح و متداول در جامعه علمی فاصله گرفتم.آن چه که امروز در جامعه ما رواج دارد. دیدگاه موافق و مخالف دارد،یکی هم آن چه که در چند دانشگاه و یکی دو پژوهشگاه در سطح کشور به معنای بحث های فلسفی تخصصی رواج دارد. یعنی فلسفه به معنی آن چیزی که امروز با آن زندگی می کنیم برای این که بخواهیم بگوییم فلسفه نداریم یا داریم و اگر فلسفه داریم چه فلسفه ای داریم. مخاطبش چه کسانی هستند آیا آن بحثی که امروز در حوزه های علمی ما رواج دارد را ملاک قرار بدهیم یا آن چه در دانشگاه های ما رواج دارد را ملاک قرار بدهیم؟یا در مورد  آن چه که معتقدیم در جامعه فلسفه حاکم است صحبت کنیم؟در مورد آن چه در حوزه های که یک معنی مشترک را بگیریم که چه چیزی زیر بنای ساختار فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی جامعه یا دانشگاه های دولتی دیگر تدریس می شود مرور آن چیزی است که در فلسفه های غرب بوده و در نهایتش در مورد تاریخ فلسفه کاپلستون یا فلاسفه دیگر صحبت می شود.چیزی که بخواهیم در موردش اظهار نظر بکنیم و بگوییم چیز تازه ای است که در ایران مطرح می شود از نظر من چنین نیست. این که تا چه حد چنین هست یا نیست نمی دانم،ادعایی است که مطرح کردم.این دیدگاه من است راجع به آن چه در این حوزه فلسفه می گذرد

فهیمی فر:

من به اعتبار رشته خودم که بحث فلسفه هنر و زیبایی شناسی است عرض می کنم فلسفه در غرب با این که برای عمل افق می سازد و معطوف به عمل است و را در عمل پشتیبانی می کند ما غرب را به عنوان یک جریان زنده و پر نشاط در عمل نمی بینیم ولی در تفکر ما فلسفه عبارت شده از مروری بر داشته هایی که در فلسفه غرب یا شرق است و اگر خیلی هنر بکنند کاپلستون را تدریس می کنند و در حوزه فلسفه ایران و فلسفه اسلامی هم درجه اول یک سازه فلسفی است یعنی دو سوال اصلی را مطرح می کند که جهان چیست و انسان چیست؟ اگر این دو سوال به خوبی تاویل نشود انقلاب اسلامی تبدیل به یک رفورم سیاسی می شود.بنابر این باید ببینیم چرا فکری و نیازهای فرهنگی خودمان به کار ببریم.علتش این است که دستگاه معرفت شناسی،که من اسمش را قطب نما می گذارم ،وجود ندارد که بیاید پشت هنر و معطوف باشد به قابلیت های هر رشته ای مثل سینما،مثل ادبیات داستانی،مثل شعر،مثل نقاشی،مثل معماری و چون نیست انگار در تاریکی تلاش می کنیم و یک چیزهایی را می سازیم ولی تبدیل به یک مکتب به معنایی که فیلسوفان می گویند نمی شود.این قضیه در همه ساحت اجتماع مطرح است.فلسفه برای ما شاید خیلی حمایت کننده نیست،پیشنهاد دهنده صورت های تمدنی نیست،این سومین سوال است.در صورتی که در غرب فلسفه مادی یک تمدن را ساخته است.در غرب سوالاتی که [حداقل در حوزه تخصص خودم را می گویم] در رشته های هنری می شود سوال های کاملا فلسفی است و این بستری را فراهم می کند که تجربیات در آن جا برویم می توانیم خیلی از مشکلات اجتماعی را در حیطه تئوریک مطرح کنیم اما اگر چنین نباشد و بخواهیم بگوییم مثلا تفاوت حکمت سینوی با حکمت اشراق چه بوده یا ملاصدرا چه کار کرده،شاید چندان راهنمای عمل نباشد.

پیرمرادی:

وارد آسیب شناسی شدید. شما گفتید نظام عقلانی و من استنباط کردم تعریف شما از فلسفه یک نظام عقلانی است،من گفتم اول سر این واژه به توافق برسیم تا بعد بگوییم وضعیت فلسفه چگونه است و آن وقت وارد آسیب شناسی بشویم.از گفتار شما استنباط کردم که در بحث آسیب شناسی می گویید وضعیت فلسفی ما پشتوانه عمل ما نیست.

فهیمی فر:

بیشتر در فلسفه حالت کلامی داریم.

پیرمرادی:

بله،انتزاعی است و ما را به عمل فرا نمی خواند. بسیار خوب! این چه چیزی است که ما را به عمل فرا نمی خواند؟آیا منظور ما از فلسفه، لیبرالیسم است که در غرب مطرح می شود؟یا منظورمان از فلسفه،فلسفه متعالیه است؟آن مشترکات را بگیریم،یعنی فلسفه اسلامی است با تفاوت هایش که مثلا وجه اشتراک ملاصدرا و سهروردی و ابن سینا این است که به عمل نمی خواند یا فلسفه کانت است که به عمل نمی خواند.ما که می گوییم فلسفه آیا منظورمان فلسفه غربی است یا شرقی؟شما وقتی به دانشگاه تهران می روید،آن جا از دانشجو می پرسید رشته ات چیست و می گوید رشته ام فلسفه است و واحدهایش را می گوید می بینید که صحبتی از ابن سینا نیست،صحبتی از ملاصدرا نیست ولی واژه فلسفه را به کار می برد.به که اگر بعدا گفتیم وضعیت نامناسب است آن را تبیین کنیم که چرا نامناسب است؟اگر خوب است چرا خوب است؟

طاهریان:

من فکر می کنم که اصلا مفهوم فلسفه را بحث ،بالاخره فلسفه یک مفهوم بین الاذهانی  است چه بین دیگران و چه بین ما،و به نتیجه نمی رسیم.کلا فلسفه با هر مفهومی که اعضای این جلسه یا دیگران از آن دارند یک مفهوم بین الاذهانی از فلسفه است،بعدا بیاییم بحث های بعدی را مطرح کنیم.اگر وارد آن بحث بشویم کارآمد و کاربردی نیست و در غرب هست،این یک بحث جدایی است.در بحث فلسفه ما نمی توانیم یک تصور از این بحث ارائه بدهیم من یک مخاطب کلی دارم گاهی یک نفر عوام است گاهی یک فیلسوف است و نکات دقیق و عقلانی می گوید یا به لحاظ حکمت عملی کارهایش سنجیده است، آدم گیج می شود و آخرش رها کردم.هایدگر گفت بهترین سوال این است که وجود را نمی شود شناخت و رها کرد.ما هنوز تعاریف فلسفه را به نوع قدر مشترک نمی توانیم ارائه بدهیم پس آن را رها کنیم و یک بحث دیگری را مطرح کنیم.

منبع 

 



:: موضوعات مرتبط: تور مشهد , تور کیش , تور انتالیا , تور دبی , تور ارمنستان , تور کوش اداسی , تور مالزی , تور قشم , ,
:: برچسب‌ها: وضعیت , فلسفه در ایران , امروز , فیلسوف , ایران , زبان , شهر , شعر ,
:: بازدید از این مطلب : 292
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 24 ارديبهشت 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : پناهی نیا
 
 
 
 

وضعیت فلسفه در ایران امروز؟

با حضور آقایان: محمد جواد پیرمرادی- مهدی طاهریان- بهزاد مرتضایی- محمدعلی رمضانی- حسین شیخ الاسلام- علی اصغر فهیمی فر- حسین رویوران- ابراهیم متقی- محمد حسن زورق

رمضانی:

وقتی که بحث پیرامون تفکر عقلانی که می کنیم هم در مورد وجود می توانیم بحث کنیم هم در مورد معرفت هم در مورد جامعه هم در مورد هنر و  در مورد صنعت،در مورد تمدن و در مورد

پس منافاتی ندارد که یک تعریف نسبتا قابل قبولی داشته باشیم و از بین تعاریفی که گفته شد تعریف به روش را مورد اشاره قرار می دهیم. به خاطر سنخ بحث های فلسفی است که یک مقدار گسترده و دراز دامنه است و کارکردهایش هم قابل بحث است و به طور طبیعی فلسفه کارکردهای متفاوتی دارد یکی این که نگرش ما به جهان را می تواند سامان بدهد،حالا به هر شکلی که با روش عقلی و استدلالی به آن برسیم، دیگر این که این نظر تبدیل به عمل و رفتار حکیمانه بشود،این هم در بحث حکمت عملی مطرح است،و اگر به شکل جزئی تر بخواهیم نگاه کنیم سطرهای کتاب و قسمت های نانوشته اش هم مطالبی خواهد بود که کسی که با نگاه فلسفی نگاه می کند می تواند آن سطرها را بخواند یعنی آن خواننده عمومی نوشته ها را می خواند و یک فیلسوف کشف می کند که این نوشته ها پله به پله بالا بیاییم یا نوع نظام سازی که در قرون اخیر توسط اسپنسر مطرح شد و او  معتقد بود همین طور که ما برای شناخت جهان یک هم می آوریم می توانیم از حاصل این تفکر علمی یک نظام فلسفی تولید بکنیم که این یک خاصیت دیگری دارد که به آن فلسفه علمی می گوییم و نتایجی که علوم آورده اند را روی میز کنار غرب مطرح می کنند که آقای بیکن گفت من در مقابل منطق ارسطویی منطق تجربی را مطرح می کنم و آقای دکارت هم از شکّ دستوری خودش شروع کرد و یک فلسفه جدید را پایه گذاری کرد،کسانی هم که فلسفه نحو پشتوانه ای برای آنچه به عنوان علوم جدید وارد ایران شده مطرح بکنند.به عنوان مثال اولین کسی که سعی کرده آثار جدید غربی را به زبان فارسی ترجمه بکند در قرن نوزدهم آقای  کونت دوگوبینو بوده است که کنسول فرانسه در ایران بوده و ایشان به کمک یک فرد زبان دان یهودی که او هم کارمند دیاکرت ذکر می کنند و بعد از آن ترجمه دوم را شخصی به نام محمود افضل الممالک کرمانی در زمان قاجار انجام می دهد که چندین سال بعد منتشر می شود و ترجمه سومش ترجمه آقای فروغی بوده است.و بعد هم اولین بار در سال ۱۳۱۰ کتاب تالیفی سیر حکمت در اروپا را چاپ و منتشر می کند.نکته این جاست که در مقدمه ی چاپ های اولیه سیر حکمت در اروپا آقای فروغی این نکته وجود داشته [ولی در چاپ های بعدی نیست] که هدفش از این کار را شناساندن اصول اصالت جدید غربی به  اصول راسیونالیسم غربی را به ایرانی ها بشناسانم که این کار را دارم انجام می دهم.یا سایر مترجمان باز می گفتند که ما از طریق ترجمه فلسفه های جدید غرب می خواهیم راهی برای دسترسی(به آن فلسفه ها) پیدا بکنیم.این عین جمله ایست که آقای بدیع الممالک میرزا(می گوید)،که متوفای ۱۳۲۱ است و با آقای فروغی در یک سال فوت کرده است،و هدف خودش را پیدا کردن راهی برای دسترسی و اخذ صحیح علوم جدید از طریق جنبه های زیر بنایی(معرفی می کند) اینها می گفتند ما می خواهیم زیربناهای علوم غرب را به ایرانی ها بشناسانیم که همین کار را هم کردند.فقط این اشاره را می کنم که امروزه اگر بخواهیم وضعیت خودمان را مطالعه بکنیم به لحاظ سبک زندگی و ابزار آلات تکنولوژی که در زندگی روزمره استفاده می کنیم، مثل بقیه دنیا که ما هم گویا یک شاخه  از غرب هستیم،این نوع تکنولوژی حاصل یک علمی است که آن علم مبتنی بر یک فلسفه ایست که فلسفه غرب است،درست است که به عنوان مثال از یک موبایل شروع می کنیم ولی موبایل تکنولوژی اش به یک علمی بسته است که آن علم به فلسفه غرب وصل است.یعنی با یکی دو واسطه به فلسفه غرب برخورد می کنیم. اینکه ما تکنولوژی را و علم را در چهارچوب فلسفه مبتنی بر اسلام از نو تعریف کنیم رسالتی است که بر دوش متفکران، اندیشه ورزان و فیلسوفان مسلمان است.

آنچه که مقام معظم رهبری درباره تحول در علوم انسانی می فرمایند به این مسئولیت و رسالت مهم اشاره دارد.

فهیمی فر:

بعضی ها اعتقاد دارند اصلا این نشدنی است. یعنی ما نمی توانیم به تکنولوژی مدرن برسیم یعنی بوسیله فلسفه ملاصدرا نمی شود نیاز دنیای مدرن را جواب داد. درحالیکه ممکن است این ادعا در عمل رد شود. این پیش فرض بعضی هاست.

رمضانی:

ما به طور جدی سراغ این قضیه نرفته ایم.باید سراغش برویم تا به جد بفهمیم آیا می شود یا نمی شود.ولی شواهد عکس قضیه را نشان می دهد. ما بوسیله کسانی در تکنولوژی بسیار پیشرفته نظیر نانو، شبیه سازی، انرژی هسته ای، صنایع فضایی پیشرفت کرده ایم که از نظر فلسفی متکی به فلسفه اسلامی بوده اند نه فلسفه غرب. دانشمندانی نظیر شهید علی محمدی، شهید شهریاری و دیگران. کما اینکه در جنگ و دفاع مقدس پشتوانه پیشرفت ما مبانی فلسفی اسلامی بوده نه مبانی فلسفی غرب. مردانی نظیر صیاد شیرازی، محسن رضایی، رحیم صفوی متکی به تعقل اسلامی بوده ایم پیشرفت کرده ایم. هنوز سی و سه پل و عالی قاپو و حمام شیخ بهائی به هزاران زبان به ما می گویند که فلسفه اسلامی علم آفرین است و این علم تکنولوژی را حمایت و تمدن را شکوفا می کند. لذا ما در این شرایط می خواهیم برگردیم به سمت فلسفه های خودمان. فلسفه غرب موجب سیطره غرب بر ما شده است ولی ما مشکل را کم و بیش احساس کرده ایم و باید این احساس را عمومی تر بکنیم و نوعی بیداری فلسفی اسلامی به ویژه در مراکز علمی و دانشگاههای خود به وجود آوریم.

پیرمرادی:

اگر بحث تفکر فلسفی است و بیاییم تفکر فلسفی را به دو بخش اسلامی و غرب تقسیم بکنیم و بعد درباره وضعیت این ها صحبت بکنیم،من فکر می کنم ما اصلا تفکر فلسفی نداریم،نه تفکر فلسفی اسلامی به همان معنایی که رایج است و نه تفکر فلسفی غربی. اگر می گوییم که فیلسوف یک آدمی است که با بقیه متفاوت است،فیلسوف فکر جدید تولید می کند،مولد فکر است،مولد مکتب است،مولد یک نظام فکری است که بر اساس آن می شود زندگی کرد،اگر فیلسوف را به این معنا بگیریم و ابن سینا،ملاصدرا،سهروردی و کانت را فیلسوف بدانیم،اگر فیلسوف این ها هستند و پس ما داریم چکار می کنیم؟ اساتید دانشگاه دارند چکار می کنند؟به نظر من این ها فکری تولید نمی کنند،در واقع معلم هایی هستند متن ها را توضیح بدهند که دانشجویان یا طلاب مقداری این متن ها را بفهمند.ما الان فیلسوف نداریم،نه عسل وار(مطالب جدید استخراج کند) اصلا ما دانشکده فلسفه در کشور نداریم،دانشکده شیمی داریم،دانشکده فیزیک داریم،دانشکده الهیات داریم،دانشکده ادبیات داریم اما دانشکده فلسفه نداریم. ما هنوز یک دانشکده نداریم، برای این همه فلسفه حتی همین فلسفه های خودمان در دانشگاه یک دانشکده ای باشد و یک رشته ابن سینا باشد،یک رشته سهروردی ما فیلسوف پرور بودیم،الان از آخرین فیلسوف ما ملاصدرا چند سال می گذرد؟دیگر نظام حتی مرحوم علامه طباطبایی با آن عظمتش یک نظام فلسفی مستقل از ملاصدرا نیاورده است.چند مسئله جدید مطرح کرده است،ما احترام می گذاریم به ایشان و ایشان واقعا یک فیلسوف بزرگ است ولی ما(فیلسوف جدید)نداریم.اساتید ما معلمان فلسفه هستند و مولد فکر جدید نیستند.

فهیمی فر:

در غرب هم تا حد زیادی این گونه است یعنی بعد از هگل عملا نظام های فلسفی جامع تبدیل شدند به فلسفه هایی که نزدیک علمند مثل فلسفه های مضاف و امثالهم.در آن طرف هم تا حد زیادی این قضیه هست که آن فلسفه های جامع اتفاق نیفتاده و به همین دلیل فکر می کنم حدود صد یا صد و پنجاه سالی است که غرب چیز جدیدی را ارائه نکرده است.

پیرمرادی:

فلسفه مدت ها به معنای متافیزیک بود،بعد از آن که دکارت آمدو وضع قبلی را به هم زد باز روش همان روش است.یعنی می گوید باز هم دنبال حقیقت است،باز هم دنبال این است که به یقین برسد ولی بعدا فیلسوفان غربی آمدند و روی این خط کشیدند.گفتند جست و جوی یقین را فراموش کنید،ما دیگر به یقین نخواهیم رسید.بنابر این فلسفه چه کاری بکند؟می گویند بیایید مبانی علوم را بررسی بکنیم،یک عده فیزیک می خوانند یک عده هم بیایند مبانی فیزیک و روش فیزیک را بحث کنند،از بیرون نگاه کنند و ببینند یک فیزیک دان چکار می کند؟یک عده عالمند و یک عده «عالم فلسفه آن علم» هستند،از بیرون به علوم نگاه می کنند.ولی در کشور ما به معنای عام فلسفی،که به معنای تفکر پروری و متفکر پروری است،تابع نظام آموزش و پرورش ماست که حافظه پرور است و اصلا متفکر پرور نیست.به معنای کلان تفکر ما در همه علوم احتیاج به تفکر داریم،در فیزیک،شیمی و همه جا،ولی آن تفکر خاص که مسائل را خیلی جدی می گیرد و می تواند جهت دهی بکندمورد نیاز است فیلسوف به عنوان یک متفکر متفاوت است با شیمی دان از این جهت که (فیلسوف)به زندگی جهت می دهد،یا مثبت یا منفی،یا می تواند ما را به بهشت برساند یا به جهنم.چون برای ما سبک زندگی ایجاد می کند.فلسفه نهایتا به عمل کشیده می شود،حتی همان متافیزیک که می گویند اصلا کاری به عمل ندارد بحث هایش جدی است و به عمل کشیده خواهد شد.الان هم یکی از تفاوت های بنیادین فلسفه اسلامی با فلسفه های غربی همین است که فلسفه اسلامی به یک سبک زندگی می خواند و فلسفه های غربی با وجود اختلاف های گسترده ای که دارند به سبک های زندگی دیگری می خوانند.اگر فیلسوف خدا را می پذیرد از این به بعد زندگیش مبتنی بر این دیدگاه است که نهایتا می رود [و بایگانی می شود] ببیند در اسفار چیست،در شفا چیست،در حکمت الاشراق چیست و دوباره همان ها را کمی توضیح می دهد و حرف جدیدی گفته نمی شود،نسبت به فلسفه غرب هم همین کار را می کنیم،نهایتا کانت را اولا ترجمه می کنیم،در مورد ترجمه هم در گذشته فرض کنید اگر در دوره مامون که نهضت ترجمه راه افتاد اشخاصی ترجمه می کردند لااقل [شاید] یک آگاهی فلسفی داشتند ولی الان ترجمه کردن مد شده است،هر کس زبان بلد است می رود و ترجمه می کند.حتی ترجمه آثار فلسفه از غرب هم بر اساس نیاز ترجمه نشده است. هرکسی بر اساس سلیقه خودش،یا زبان بلد بوده یا مثلا از یک فیلسوف خوشش آمده است و آثاری را ترجمه کرده است.یک تفکر استراتژیک در پشت ترجمه از فلسفه های غربی نیست.به همین خاطر تحقیقات ما راجع به فلسفه غرب هم همین گونه است.در تحقیقات بیشتر مقلدانه کار می کنیم و نه محققانه که واقعا به یک نتیجه جدید برسیم و از این نتیجه جدید در سیاست یا در اقتصاد استفاده بکنیم. من احساس می کنم وضعیت فلسفه در ایران امروز چه به لحاظ آموزشی و اصلا به فکر تولید نیستیم یعنی تولید برای ما ریسک دارد و سخت است و سود آور نیست،آماده خور هستیم،در فلسفه هم آماده خور هستیم.چون تفکر کردن و مجصول جدید تولید کردن سخت است ما به دنبال آماده هستیم. ما وارث اندیشه هایی هستیم که آن ها را تکرار می کنیم.در فلسفه خودمان اندیشه های گذشته را تکرار می کنیم و تکرار می کنیم.آن قدر پایان نامه ها نوشته می شود که می بینید تمامش تکرار گذشته هاست.در حالی که فلسفه دقیقا نقطه مقابل است.یعنی باید مبتنی بر تحقیق باشد.اگر همه اش تکرار می کنیم و هیچ حرف جدیدی زده نمی شود.نسبت به غرب هم همین طور است.البته می توانیم این ها را تقسیم بندی بکنیم. فلسفه های ما عقل و ایمان را مکمل هم می دانند و دو بال برای انسان می دانند که با این دو بال باید پرواز کرد.ولی با این حال ما فقط می آییم و تکرار می کنیم و هیچ قدمی برای یک تحول فلسفی و یک مکتب فلسفی جدید برداشته نشده است که این هم (معلول)نظام آموزشی ماست.منحصر به حالا هم نیست به یک نظام آموزشی که فیلسوف ایجاد بکند و خروجی نظام آموزش و پرورش به یک متفکر برسد که حرف جدید بزند و طرح نویی در بیندازد باید برسیم.

 

 

منبع 

 


:: موضوعات مرتبط: تور مشهد , تور کیش , تور انتالیا , تور دبی , تور ارمنستان , تور کوش اداسی , تور مالزی , تور قشم , تور تایلند , ,
:: برچسب‌ها: وضعیت , فلسفه در ایران , امروز , فیلسوف , ایران , زبان , شهر , شعر , مباحصه , مجادله , گفتگو ,
:: بازدید از این مطلب : 269
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 24 ارديبهشت 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : پناهی نیا
 
 
 

 

وضعیت فلسفه در ایران امروز؟

با حضور آقایان: محمد جواد پیرمرادی- مهدی طاهریان- بهزاد مرتضایی- محمدعلی رمضانی- حسین شیخ الاسلام- علی اصغر فهیمی فر- حسین رویوران- ابراهیم متقی- محمد حسن زورق

طاهریان:

من فکر می کنم که بین وضعیت فلسفه در غرب با دیدگاه شرق نسبت به انسان یک مقایسه تاریخی بکنیم تا مطلب روشن تر بشود.دوستان گفتند مفهوم فلسفه در غرب،که من اتفاقا پسندیدم،پاسخ به چگونه زیستن است.چون در یونان پیامبری ظهور پیدا نکرده بود فیلسوفان متولی چگونه زیستن ده سال یا بیست سال است و متفکر ایجاد می شود مثل سقراط،فیثاغورس و دیگران.خیلی سریع متفکران ایجاد می شوند،افلاطون جامعیت این ها را…..بیست سال بعد ارسطو ظهور می کند،از ارسطو در فاصله دویست سال تا نو افلاطونیان،اپیکوریان یا نو اپیکوریان،رواقیون می آیند.مهمی است،همیشه این موتور حرکت زاست یعنی آن طور فکر کن که ایمان می گوید یعنی تو دیگر آزاد نیستی.ولی خود فیلسوف های یونان فرض کنید موسی و تورات را شنیده بود ولی می خواهد جهان را با چگونه زیستن بشناسد که من در این جهان چگونه زندگی کنم.کانت دقیقا می گوید عقل نظری مقدمه ای بر عقل عملی است و مقدمه چینی می کند.فکر می کنم در غرب از رنسانس به بعد فلسفه زنده است و هنوز هم یکی از تفاوت هایی که دارد همین بلکه علم تکنولوژی ایجاد می کند ولی چگونه زیستن من آرامش است.اتفاقا بعد از هگل،بنیان گذار مکتب اگزیستانس که اولین مکتب فلسفی ایجاد شده در غرب بعد از هگل بود ابتدا گفت اصلا فلسفه جامعه سازی نیست،نظامی که جامعه سازی می کند فیلسوف(است)جهانی را دوست دارد که آن را درست می کند و از آن تصویر می دهد.اصلا ما ناحیه ای کار کنیم،نمی توانیم زندگی را بر ابدیت تعمیم بدهیم.طرح فلسفه موقت است،پاسخ موقت به این سوال است.نکته مهمی است که چرا سوال های جدید می شود،چون پیکره تمدن غربی این طور نیست که اقتصادش از گرایی است یعنی نحن ابناءالدلیل،وبا عقل جواب چگونه زیستن را دادند.دوستان اشاره کردند فلسفه در غرب زنده است همیشه زنده است تا زمانی که بگویند فلسفه می خواهد پاسخ چگونه زیستن را بدهد.یعنی متولی چگونه زیستن در غرب فیلسوفانند،مثلا کتاب های راسل مانند شاد زیستن.در کشور ما فیلسوف های ما نظریه سیاسی ندارند،نظریه اخلاقی ندارند،نظریه فلسفه علم زیستن نیست و تکرار مکررات است.ولی در غرب که راسل شاد زیستن می نویسد چون تصورش از فلسفه این است که می خواهد پاسخ [چگونه زیستن] را بدهد ولی در ایران این طور نیست.در ایران اولین تصور ما از فلسفه فرض کنید تعریفی که آقای دکتر گفتند یعنی جهان ذهنی است.جهان ذهنی یعنی چه؟فلسفه در غرب زمینی است ولی بین ما آسمانی است.فیلسوف نه نظریه تعلیم و تربیت دارد نه نظریه سیاست دارد در حالی که در غرب فلسفه دولت دارند،فلسفه هنر دارند.از زمان ارسطو به صورت سنتی،دکارت همین آراء را دارد،دکارت که فقط متافیزیک نگفت،نظریه هنر دارد،نظریه نقد قوه حکم یک کتاب مستقل و مهمش است.خود هگل دولت دارد،هنر دارد،اخلاق دارد.راسل همین طور و حتی هایدگر هم همین طور.این ها فقط متافیزیک نمی دانند حتی متافیزیک را در خدمت مبانی این سوال ها می دانند.ولی در ایران این طور نیست.چرا مثلا من فلسفه خوانده ام؟چون دوست داشتم و گفتم اوقات فراغتم را پر کنم،خوب این که نشد.فلسفه در ایران هرگز رواج پیدا نمی کند،نظریه پرداز(به وجود نمی آید)و حتی بعضی معتقدند که ابن سینا یک شارح است،شارح ارسطوست،همان طور که آکینوس در غرب است،همان طور که ابن رشد یک شارح دیگر است.یعنی همان نظریه جوهر و همان قوه و همان فعل و همان حرف هاست.ولی کانت چیزی که می گوید یک ذره اش در دکارت نیست یعنی مکتب ایجاد می کند.چیزی که هگل می گوید کلا با کانت فرق می کند و چیزی که هایدگر می گوید کلا با این ها فرق می کند،این طور نیست که ولی فیلسوف های ما مثلا شیخ اشراق

 

منبع



:: موضوعات مرتبط: تور مشهد , تور کیش , تور انتالیا , تور دبی , تور هند , تور ارمنستان , تور کوش اداسی , تور مالزی , تور قشم , ,
:: برچسب‌ها: وضعیت , فلسفه در ایران , امروز , فیلسوف , ایران , زبان , شهر , شعر , مباحصه , مجادله , گفتگو ,
:: بازدید از این مطلب : 275
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 24 ارديبهشت 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : پناهی نیا

هتل هلیا کیش

یکی از هتل های چهار ستاره در جزیره کیش هتل هلیا نام دارد این هتل در سال 1382 در کنار دریای نیلگون خلیج فارس به بهره برداری رسید و در سال 1395 برای راحتی بیشتر مسافران کیش مورد بازسازی قرار گرفت. این هتل از دو طبقه و 62 واحد اقامتی دو تا پنج تخته تشکیل شده است. رستوران هتل با ظرفیت 150 نفر با سرو انواع غذاهای لذیذ آماده ی خدمت رسانی به میهمانان تور کیش تیر 98 می باشد.

اقامت در این هتل چهار ستاره نسبت به امکانات و خدمات مناسبی که ارائه می دهد در بین هتل های کیش مقرون به صرفه خواهد بود. این هتل با کادری مجرب و مسلط به زبان انگلیسی پذیرای میهمانان داخلی و خارجی می باشند.

امکانات هتل هلیا کیش

  • لاندری
  • چایخانه سنتی سارا
  • نمازخانه
  • اتاق چمدان
  • دفتر خدمات گردشگری برای میهمانان تور لحظه آخری کیش
  • اجاره خودرو
  • کتابخانه
  • کافی شاپ 24 ساعته در لابی هتل
  • گاوصندوق
  • آنتن مرکزی
  • روم سرویس 24 ساعته
  • پاورسوئیچ
  • بانک
  • فروشگاه
  • خدمات بیدارباش
  • برق اضطراری
  • سرویس به مرکز شهر
  • سیستم اعلام حریق
  • تمامی اتاق های هتل هلیا کیش دارای تلویزیون، مینی بار، تراس، صندوق امانات شخصی، ماهواره، صبحانه و نهار در اتاق، سرویس کافی شاپ در اتاق، یخچال، حمام، سشوار، تلفن و... می باشند.

موقعیت مکانی هتل هلیا کیش

آدرس هتل: بلوار ساحل، روبه روی بازار زیتون

 محوطه ی هتل هلیا میز و صندلی های چوبی و آب نماهای زیبا محل مناسبی برای استراحت گردشگران تور کیش مرداد 98 می باشد.

بازارهای پانیذ، مرکز تجاری کیش و دانشگاه پردیس صنعتی شریف در فاصله ی نزدیکی از هتل هلیا کیش واقع شده اند علاوه بر این بازار زیتون درست مقابل هتل قرار دارد، هتل هلیا از سمت چپ در فاصله ی بسیار نزدیک از اسکله تفریحی واقع شده است.

فاصله هتل هلیا کیش تا مکان های مهم شهر

  • فاصله هتل تا فرودگاه 10 دقیقه با خودرو
  • فاصله هتل تا بازار پردیس 1 و 2 در حدود 4 دقیقه
  • فاصله هتل تا اسکله تفریحی 4 دقیقه با خودرو
  • فاصله هتل تا کارتینگ 4 دقیقه با خودرو
  • فاصله هتل تا بولینگ و دنیای بازی مریم 9 دقیقه پیاده روی
  • فاصله هتل تا بازار مروارید 11 دقیقه پیاده روی
  • فاصله هتل تا مرکز تجاری کیش 10 دقیقه پیاده روی
  • فاصله هتل تا بازار ونوس جزیره 9 دقیقه پیاده روی
  • فاصله هتل تا پارک دلفین ها 9 دقیقه پیاده روی
  • فاصله هتل تا پراک ساحلی مرجان 8 دقیقه با خودرو
  • فاصله هتل هلیا کیش تا پلاژ بانوان 8 و تا پلاژ آقایان 6 دقیقه پیاده روی

 

تور کیش

 

تور کیش

 

تور مشهد



:: برچسب‌ها: تور کیش,رزرو تورهای کیش,قیمت تور کیش,هتل هلیا کیش,هتل های کیش ,
:: بازدید از این مطلب : 265
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 24 ارديبهشت 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : پناهی نیا

هتل میراژ کیش

یکی از نوسازترین هتل های کیش، هتل میراژ نام دارد این هتل 5 ستاره در بلوار دریا و در سال 1397 به بهره برداری رسید. هتل میراژ کیش در 8 طبقه و 177 واحد اقامتی با امکانات و تجهیزات مدرن آماده ی خدمت رسانی به مسافران تور کیش می باشد، برخی از اتاق های این هتل رو به خیابان و برخی دیگر چشم اندازی رو به دریا دارند.  پرسنل مجرب و کارآزموده ی هتل به زبان های عربی و انگلیسی مسلط هستند. رستوران هتل با ظرفیت 300 نفر و با طبخ انواع غذاهای متنوع و لذیذ آماده ی پذیرایی از میهمانان تور لحظه آخری کیش می باشد.

امکانات هتل میراژ کیش

  • روم سرویس
  • خدمات خانه داری
  • پله اضطراری
  • فکس، کپی، پرینت
  • خدمات باربری
  • اطفاء حریق
  • دستگاه واکس کفش
  • صندوق امانات
  • لاندری
  • لابی
  • نمازخانه
  • اجاره اتومبیل بدون راننده برای گردشگران تور کیش تابستان 98
  • گشت غیر رایگان
  • خدمات اینترنتی
  • پارکینگ با ظرفیت 10 خودرو
  • اتاق چمدان
  • جعبه کمک های اولیه
  • خدمات تهیه بلیط
  • تمامی اتاق های هتل دارای مبلمان، تلویزیون، تلفن، دوش، بالکن،آب معدنی، سرویس بهداشتی ایرانی، اتو، اسپیلت، سرویس فرنگی، آشپزخانه در سوئیت، امکان شارژ وسایل الکترونیکی، سشوار، اینترنت پر سرعت در لابی هتل، اتو و... می باشند.

موقعیت مکانی هتل میراژ کیش

آدرس هتل: این هتل در بلوار دریا واقع شده است.

هتل میراژ کیش به امکانات تفریحی و مراکز خرید جزیره دسترسی خوبی دارد به طوری که بازارهای مریم و ونوس درفاصله ی 5 دقیقه ای و پردیس بین المللی دانشگاه شریف در فاصله ی نزدیکی از هتل میراژ کیش واقع شده اند علاوه بر این نزدیکی هتل میراژ به ساحل دریا و تفریحات ساحلی مختلف از جمله قایق سواری، غواصی و جت اسکی که در فاصله ی 800 متری از هتل قرار دارد سبب تمایز این هتل در بین دیگر هتل های کیش شده است.

فاصله هتل میراژ کیش تا مکان های مهم شهر

  • فاصله هتل تا فرودگاه کیش 11 دقیقه با خودرو
  • فاصله هتل تا شهر باستانی حریره 8 دقیقه با خودرو
  • فاصله هتل تا پارک ساحلی مرجان 10 دقیقه با خودرو
  • فاصله هتل تا پلاژ ساحلی بانوان 7 دقیقه با خودرو
  • فاصله هتل تا بولینگ مریم 9 دقیقه با خودرو
  • فاصله هتل تا پارک شهر 8 دقیقه با خودرو میهمانان تور کیش تیر 98 می توانند به راحتی از هتل به پارک شهر برسند.
  • فاصله هتل تا مرکز خرید پردیس 6 دقیقه با خودرو
  • فاصله هتل تا اسکله تفریحی کیش 10 دقیقه با خودرو

 

تور کیش

 

تور مشهد

 

تور مشهد



:: برچسب‌ها: تور کیش,رزرو تور کیش,هتل های کیش,قیمت تور کیش,تورهای لحظه آخری کیش ,
:: بازدید از این مطلب : 244
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 24 ارديبهشت 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : پناهی نیا

هتل مارینا پارک کیش

هتل مارینا پارک کیش هتلی مجلل و پنج ستاره بوده و در اسفند ماه سال 89 در زمینی به مساحت ده هکتار احداث شده است، این هتل زیبا از نظر معماری و موقعیت مناسب در جزیره محبوبیت زیادی دارد. وجود فضای سبز، آب نماهای جذاب، گونه های متنوع گیاهان بر جذابیت این هتل افزوده است. هتل مارینا با کادری مجرب و آموزش دیده آماده ی پذیرایی از میهمانان تور کیش می باشند.این هتل در 2 طبقه و 190 واحد اقامتی ساخته شده است دکوراسیون زیبا و تجهیزات مدرن هتل مارینا پارک کیش یکی دیگر از مزیت های این هتل بین گروه هتل های کیش می باشد.

امکانات هتل مارینا پارک کیش

  • اجاره اتومبیل
  • ساحل اختصاصی
  • اتاق چمدان
  • لاندری
  • کافی نت
  • کپی، فکس، پرینت
  • آژانس مسافرتی برای گردشگران تور کیش تابستان
  • رمپ
  • پذیرش 24 ساعته
  • فروشگاه
  • پله اضطراری
  • اتاق تلفن
  • لابی
  • مرکز خرید
  • تاکسی سرویس
  • جعبه کمک های اولیه
  • اتاق چمدان
  • خودپرداز
  • اتاق های هتل دارای امکاناتی از قبیل: چای ساز، دراور، آباژور، مبلمان، تلویزیون، تلفن، پاورسوئیچ، میز تحریر، لوازم بهداشتی، حمام، صندوق امانات و سیستم اطفاء حریق در اتاق، امکان شارژ وسایل الکترونیکی، رخت آویز، دمپایی، سرویس بهداشتی فرنگی و... می باشد.

موقعیت مکانی هتل مارینا پارک کیش

آدرس هتل: بلوار مرجان، جنب برج های دوقلو

این هتل در کنار ساحل مرجانی و مرکز خرید مرجان واقع شده است علاوه بر این نزدیکی هتل به مسیر دوچرخه سواری برای آن دسته از مسافرانی که به دوچرخه سواری علاقه مند هستند بسیار جذاب است. این هتل به عنوان تنها تفریح گاهی شناخته می شود که قایق های اختصاصی دارد، وجود تفریحات آبی سبب شده است این هتل نظر میهمانان تور لحظه آخری کیش را به خود جلب کند.

 

تور کیش

 

تور کیش

 

تور مشهد



:: برچسب‌ها: تور کیش,رزرو تور کیش,هتل مارینا پارک کیش,هتل های کیش,تورهای لحظه آخری کیش ,
:: بازدید از این مطلب : 232
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 24 ارديبهشت 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : پناهی نیا

هتل لوتوس کیش

هتل لوتوس یکی از هتل های 3 ستاره در جزیره ی کیش می باشد این هتل که قبلا لاله نام داشت با الهام از سبک معماری دوره هخامنش و ایران باستان ساخته شده است، این هتل در سال 1390 و در زمینی به مساحت 1200 متر مربع احداث شده است.

یکی از مزیت های هتل لوتوس  برخورداری از فضای سبزی وسیع و زیباست که برای استراحت میهمانان تور کیش تابستان 98 در محیطی آرامش بخش فراهم شده است. این هتل 72 باب اتاق دو ، سه ، چهار و پنج تخته دارد که همگی بزرگ و دلباز بوده و با تجهیزاتی کامل آماده ی خدمت رسانی به میهمانان می باشد. رستوران این هتل با ظرفیت 135 نفر و با سرو انواع غذاهای ایرانی، رژیمی و گیاهی، فرنگی آماده ی پذیرایی از مسافران می باشد علاوه بر این در کافی شاپ هتل می توانید از انواع نوشیدنی ها و خوراکی های متنوع لذت ببرید.

امکانات هتل لوتوس کیش

برخی از امکانات این هتل 3 ستاره عبارت است از :

  • خدمات خانه داری
  • صندوق امانات
  • تاکسی سرویس
  • اتاق چمدان
  • جعبه کمک های اولیه
  • خدمات CIP
  • لاندری
  • دستگاه واکس کفش
  • خدمات تور
  • خدمات بیدارباش
  • رمپ
  • پله اضطراری
  • کانتر گردشگری
  • تخفیف پارک دلفین ها
  • اتاق های هتل مجهز به مبلمان، سیستم تهویه مطبوع، مینی بار، ماهواره، سشوار، دمپایی، دراور، آباژور، حمام، تلفن، سرویس روزانه اتاق، بسته آرایشی و بهداشتی، سرویس بهداشتی فرنگی و... برای گردشگران تور کیش می باشند.

موقعیت مکانی هتل لوتوس کیش

آدرس هتل: میدان امیرکبیر، رو به روی پاساژ مروارید

از جمله مزیت های هتل لوتوس کیش برای میهمانان تور لحظه آخری کیش می توان به نزدیک بودن آن به اسکله تفریحی،پارک ساحلی، دانشگاه بین المللی شریف، بازارهای مروارید، مرجان، سارینا و پردیس اشاره کرد.

 

تور کیش

 

تور مشهد

 

تور مشهد



:: برچسب‌ها: تور کیش,رزرو تور کیش,هتل لوتوس کیش,هتل های کیش,تور لحظه آخری کیش ,
:: بازدید از این مطلب : 254
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 24 ارديبهشت 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : پناهی نیا

هتل گلدیس کیش

هتل گلدیس یکی از قدیمی ترین هتل های کیش بعد از هتل دیدنیها و شایان محسوب می شود این هتل سه ستاره در سال 1355 در زمینی به مساحت  27000 متر مربع به بهره برداری رسید و در سال 1385 به منظور خدمت رسانی بیشتر مورد بازسازی قرار گرفت، این هتل از 75 اتاق بزرگ و دلباز با امکانات رفاهی مناسب و فضای سبز بی نظیر و آلاچیق تشکیل شده است، مسافران این فرصت را خواهند داشت که در هوای تازه به استراحت بپردازند. ساختمان هتل در دو طبقه ساخته شده است که اتاق های آن در طبقات همکف، اول و دوم واقع شده اند، پرسنل مجرب هتل گلدیس مسلط به زبان عربی و انگلیسی هستند. این هتل خدمات گشت جزیره را برای مسافران خود فراهم کرده است. رستوران این هتل در طبقه ی همکف واقع شده است و ظرفیت پذیرش 100 نفر میهمان تور کیش تابستان را دارد علاوه بر این کافی شاپ داخل هتل و فضای باز هتل آماده ی پذیرایی از گردشگران می باشد.

امکانات هتل گلدیس کیش

  • لاندری
  • تاکسی سرویس
  • روم سرویس
  • دستگاه واکس کفش
  • صندوق امانات
  • فکس، فتوکپی، پرینت
  • نمازخانه
  • خدمات بیدارباش برای گردشگران تور کیش تیر
  • لابی
  • کتابخانه
  • اتاق چمدان
  • کرایه اتومبیل
  • سرویس به مرکز شهر
  • جعبه کمک های اولیه
  • اتاق های هتل گلدیس کیش مجهز به تلویزیون، تلفن، مبلمان، دمپایی،رخت آویز، سرویس بهداشتی ایرانی و فرنگی، حمام، یخچال،حوله، پنجره، اینترنت بی سیم، مینی بار، صبحانه رایگان، آب معدنی و... می باشند.

موقعیت مکانی هتل گلدیس کیش

آدرس هتل: این هتل در بلوار ایران قرار گرفته است.

از نظر موقعیت مکانی می توان گفت هتل گلدیس کیش در فاصله ی کمی از بیمارستان کیش واقع شده است علاوه بر این دسترسی از هتل به مراکز خرید دامون و فرودگاه خیلی راحت است به طوری که مسافران تور لحظه آخری کیش با صرف زمان ده دقیقه پیاده روی می توانید به این مراکز برسید.

میهمانان تور کیش با پیمودن 900 متر مسافت می توانند به ساحل دریای نیلگون خلیج فارس برسند. به دلیل اینکه هتل گلدیس کیش در شمال جزیره واقع شده است نزدیک ترین هتل به بندرگاه به حساب می آید.

 

تور کیش

 

تور کیش

 

تور مشهد



:: برچسب‌ها: تور کیش,رزرو تور کیش,قیمت تور کیش,هتل گلدیس کیش,هتل های کیش ,
:: بازدید از این مطلب : 258
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 24 ارديبهشت 1398 | نظرات ()